Considerations To Know About داستان های واقعی
Considerations To Know About داستان های واقعی
Blog Article
یک مستندساز به نام آن مک گرگور، تحقیقاتی را آغاز کرد که شامل بازسازی دریفت کشتی بود و متوجه شد که کشتی به دلیل نقص زمان سنج، ۱۲۰ مایلی از مسیر خود دور شده است.
او پیش از مرگ خود تقاضا میکند تا با یک کشیش صحبت کند. اگنس پس از ملاقات با کشیش که مرد جوانی است، بخشهایی از حقیقت را برای او تعریف میکند.
بعضی بزرگ زاده میشوند، برخی بزرگی را بدست می آورند، و بعضی بزرگی را بدون اینکه بخواهند با خود دارند ..
داستان
انشا علم بهتر است یا ثروت برای پایه های مختلف به صورت کوتاه و بلند توصیفی و ادبی
شاید ناراحت کنندهترین موضوع، این واقعیت باشد که همسر و سه دختر هامفریس تصمیم گرفتند این کار را انجام دهند: او را در ملک تنها گذاشتند.
ناگهان صدای بلندی به گوش رسید. پدر با فرمان دست و پنجه نرم میکرد تا کنترل لاستیکها را از دست ندهد، اما ماشین روی جادهی خیس بارانی لیز خورد و به دیوار سنگی برخورد کرد.
لئو آن چنان ترسیده بود که نمیدانست چه کند و یا چه بگوید. آدریان هم از آینه نکاهی به عقب انداخت و متوجه شد که زن بدون سر در تعقیب آنهاست.
مردم شهر به تایر برچسب شیطانپرستی زدند. او ظاهراً خود را از درختی در حیاط خلوت حلقآویز کرد. گفته میشود که پرونها توسط روح او مورد حمله قرار گرفتند.
هر دوي ما از ابتدا به این وصلت راضی نبودیم ولی انگار نظر ما مهم نبود و پدرانمان تصمیمشان را گرفته بودند ، آنها با توجه به سنتهای خودشان و قول و قراری که از قبلبیشان بود با زور ما را به عقد هم درآوردند، در حالی که نه من و نه نازنین راضی به این ازدواج نبودیم.» در اینجا نازنین وارد بحث شد و گفت: «نه به این معنا که از هم بدمان میآمد.
او بلافاصله به یک رسانه معنوی مراجعه کرد که به او گفت این بدبختیها، انتقام ارواح شیطانی کسانی است که توسط تفنگهای وینچستر کشته شدهاند.
فرض بر این بود که ملاقاتکننده جنتلمن او در این داستان واقعی ارواح، یک عاشق بوده است. مورگان نیز زمانی که خودکشی کرد باردار بود.
یکی از مزایای فرا رسیدن پاییز و روزهای پایانی ماه اکتبر این است که میل به خواندن داستانهای ترسناک در مردم بیشتر میشود! چه چیزی بهتر و هیجانانگیزتر از این که این داستانهای ترسناک ریشه در واقعیت هم داشته باشند!
اگر هر یک از این گزارشها درست باشد، پس شاید عدم تمایل هامفریس به ترک مسافرخانه، واقعاً بخش وحشتناک این داستان ارواح باشد.
به نظر من اگر این خانم با همسرش ازدواج کرد به دلیل خلأها و جاهای خالی بود که در زندگیاش احساس میکرد. او میخواست این جاهای خالی را با همسرش پر کند و چون این اتفاق نیفتاده بود به مرور خودش هم به خودش شک کرده و احساس کرده بود که احتمالا خودش مشکلی دارد و در نتیجه همه اینها هم شخصیت وابستهای پیدا کرده بود و هم اعتماد به نفسش به شدت پایین آمده بود.